پیشینه و مبانی نظری ماهیت اخلاق و اخلاق
پیشینه و مبانی نظری ماهیت اخلاق و اخلاق(فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد ،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق ) دارای 54 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .doc
گارانتی بازگشت وجه: دارد ( کیفیت این فایل تضمین شده است درصورت هرگونه مشکل یا نارضایتی احتمالی مبلغ شما بازگردانده می شود)
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
مبانی نظری وپیشینه تحقیق ماهیت اخلاق واخلاق
ماهیت اخلاق :
اخلاق موضوعی است که با همه دقت و کوششی که در مطالعه آن به کار رفته است درباره آن اختلاف عقیده بسیار بوده و هنوز هم بسیار است. البته پارهای مسایل هست که درباره آنها اختلاف چندانی در میان نیست. چنانکه تقریباً همه کس قبول دارد که علیالقاعده باید در ارتکاب بعضی انواع افعال پرهیز کرد و در بعضی شرایط که مدام پیش میآید علی القاعده مرجح است که به شیوههای مقرر عمل کرد نه به شیوههای دیگر. به علاوه اتفاق نظر وجود دارد بر سر این معنی کهای کاش بسیاری از اموری که در جهان روی میدهد روی نمیداد؛ و ای کاش پارهای دیگر از امور بیش از آنچه روی میدهد، روی میداد. ولی بر سر بسیاری از مسایل، حتی از این نوع، اختلاف عقیده بسیار است. (جورج ادواردمور، 1366).
اخلاق به معنای تمیز، سنجش یا گزینش طرز رفتار و برخورد به امور بر مبنای حقانیت یا نادرستی احتمالی آنها است. به گاه داوری و کنش، نگرش و تأملی اخلاقی است که به یافتن راه حل و طرز برخوردی بر حق به مسایل و مشکلات توجه نشان میدهد. تعیین حقانیت یا نادرستی امور نیز به نوبت خود بر اساس مطابقت یک داوری یا تصمیم با اصل یا اصول معین از پیش داده شدهای انجام میشود. بدیهی است که در مورد حقانیت یا نادرستی امور باید معیاری کلی وجود داشته باشد، چه بدون آن سنجش و انتخاب خودسرانه انجام خواهد گرفت و دیگر از اعتباری برخوردار نخواهد بود، بدین معنا، که هر کس خواهد توانست تصمیم و کنش خود را بر پایه اصلی خود
–
گزیده بر حق قلمداد کند.
معیارهایی که در این مورد وجود دارند شکل حکمی را دارند که فرد، چه به طور احساسی
و چه به طور عقلانی خود را مقید به وفاداری بدانها میداند. احکام اخلاقی سنخی از هنجارهایی هستند که تنظیم رابطه فرد با دیگری را در دستور کار خود دارند. هنجار، انتظار و دستوری است که خواهنده و بیان کننده معینی ندارد اما توجه بدان برای همه مطرح است.
هنجارها را به طور کلی میتوان به دو دسته اجتماعی و اخلاقی تقسیم نمود. هنجارهای اجتماعی هنجارهایی هستند که ریشه در ساختار جامعه یا ارزشها و باورهای اجتماعی دارند و تمامی گستره زندگی افراد را در بر میگیرند. آنها هنجارهایی هستند که فرد در روند رشد و پرورش اجتماعی از وجود و اهمیت آنها مطلع میشود و با درونی ساختن آنها بدانها اعتقاد پیدا میکند.
اما هنجارها یا احکام اخلاقی از ذهنیت، تعقل یا احساسات خود فرد نشأت میگیرند و در اساس شکل مناسب رابطه با دیگری را به فرد خاطر نشان میسازند. فرد خود چه در جریان ارتباط متقابل با دیگران و چه در تأمل و بازاندیشی خود
–
مدار بدانها میرسد.
در هر موقعیت معین بسیاری از احکام اخلاقی بسان هنجارهای اجتماعی برای افراد طرح میشوند، اما تفاوت این احکام با دیگر هنجارها این است که آنها نه تنها در عمق خود از تأمل و بازاندیشی فردی ریشه میگیرند بلکه در نهایت نیز تا آنجا که از مشروعیت اخلاقی برخوردار هستند برای یکایک افراد از اهمیت برخوردار هستند.
درک وظیفه اخلاقی، امری است که به وجدان انسان، به درک انسان از خود و جایگاهش در زندگی بر میگردد. اخلاق از آن جا که دربرگیرنده هنجارهایی است که از وجود درونی فرد به صورت یک عنصر انسانی نشأت میگیرند تنوعپذیر نیست. حکم اخلاقی در مورد یک امر، حکمی
است که در یک وضعیت مشخص به ذهن هر انسانی که در آن وضعیت قرار گیرد، خطور میکند.
اینکه انسان دارای چه پس زمینه اجتماعی و فرهنگی یا چه موقعیت اجتماعی و سیاسیای است در این رابطه نقشی بازی نمیکنند. مهم این است که داوری خود او به اتکای ارزشهای مورد باورش چیست. اگر فرد بخواهد ارزشهای فرهنگی و اجتماعی مورد باور عمومی را مبنای کنش و برخورد خویش قرار دهد دیگر کنش و برخورد او بنیانی اخلاقی نخواهد داشت. به همین دلیل، هر گاه ترس از مجازات یا انتظار پاداش علت دست زدن به اقدامی باشد ، آن اقدام را دیگر نمیتوان اخلاقی دانست. زیرا در این صورت انگیزه دست زدن به آن نه قضاوت و میلی درونی که عاملی بیرونی و از پیش تعیین شده است و میتواند با تعویض نظام حقوقی یا نظام پاداش و مجازات دستخوش تحول شود. یعنی بسته به اینکه فرد در کجا زندگی میکند یک کنش میتواند غیر اخلاقی یا اخلاقی باشد.
به طور خلاصه، اخلاق عبارت از احکامی است که فرد خود را بسان یک انسان، جدا از آنکه چه احکام اجتماعی یا قانونیای در آن مورد وجود دارند، موظف به پایبندی بدانها میداند. این هنجارها هنجارهایی هستند که فرد خود را به صورت شخصی مسئول در قبال آنها، مسئول متحقق ساختن آنها، به حساب میآورد و معمولاً حاضر است که اگر لازم باشد در این راه نظم سیاسی و اجتماعی موجود یا باورهای مسلط عصر را به چالش خواند.
احکام اخلاقی فرد را از خود و مسایل و دلمشغولیهای شخصی خود دور ساخته مسئولیتهای او را در قابل دیگری بدو خاطرنشان میسازند. از این نظر این احکام جوهر و ماهیتی استعلایی دارند. آنها ذهن و دید را بدانچه که در فراسوی زندگی و موقعیتهای داده شده قرار گرفته
میگشایند. (محمودیان ، 1380)
مفهوم رشد اخلاقی در نوجوانی و جوانی
ویژگیهای اخلاقی، ارزشی نوجوانان و جوانان، ریشه در گذشته رشدی آنان دارد. شکلگیری این ویژگیها فرایندی طولانی است که، بر روی ریشههای ژنتیک و طبیعی و فطری آن، در طول سالهای کودکی تا جوانی به تدریج شکل میگیرد و بعداً در سنین بزرگسالی نیز ادامه مییابد و دستخوش تغییر و تحول میشود. این فرایند، که به زعم گروهی از روان شناسان، یکی از جنبههای اجتماعی شدن است، از دومین سال زندگی کودک آغاز میشود و در سالهای کودکستانی و دبستانی نیز ادامه مییابد . در این جریان، افتهای نگرش کودک دایماً گسترش مییابد. همین یادگیریهای اولیه است که یکی از پایههای اصلی رشد اخلاقی، ارزشی را در فرد شکل میدهد.
به علاوه چگونگی تعلق متقابل کودک و والدین به ویژه نوع ارتباط مادر و کودک در سالهای اول زندگی اوست که پایه مهم دیگری در رشد اخلاقی، ارزشی به حساب میآید. تعلق اطمینان بخش کودک به والدین و دستیابی او به خودمختاری مناسب سن و سال وی نیز تأثیر بزرگی بر فرایند شکلگیری اخلاقی، ارزشی او میگذارد.
وقتی که تعلق کودک به والدین و بزرگسالان همراه با اطمینان باشد هنجارهای اخلاقی، ارزشی ارایه شده از جانب آنان در وی درونی و از آن خود او میشود. اگر والدین و بزرگسالان بتوانند رفتاری متناسب با طبیعت کودک داشته و نظم بخشی رفتار وی را، به خصوص در سالهای پیش از دبستان، تحت کنترل سنجیدهای درآورند زمینههای رشد اخلاقی او نیز فراهم خواهد شد و کودک میتواند کنترل خود را در وضعیتهایی که باید رفتار معینی از وی سر بزند به دست آورد. اگر در این سالهای کودکی و سپس در سالهای دوره دبستانی، کودک یاد بگیرد رفتارهایی را از خود بروز دهد که فکر میکند درست است و بزرگسالان نیز بر این اعمال او صحّه بگذارند. در واقع نشان میدهد که پایههای رشد وجدان اخلاقی او شکل گرفته است. چنین کودکی وقتی به سن نوجوانی و جوانی میرسد مشکل و تعارض اخلاقی بزرگی نخواهد داشت و از هنجارهای اخلاقی مورد قبول محیط زندگی اجتماعی و فرهنگی خود فاصله زیادی نخواهد گرفت. تحول اخلاق آدمی که از آغاز تا پایان زندگی جریان دارد، به خصوص در نوجوانی و جوانی و همراه با شکلگیری هویت فرد تسریع میشود و چگونگی ادامه زندگی او را تحت تأثیر خود قرار میدهد. رشد سریع شناختی در نوجوانی و جوانی باعث میشود که فرد بهتر بتواند درباره مسایل اخلاقی، ارزشی قضاوت کند و در برخورد با این مسایل واکنش دقیقتر و پیچیدهتری نشان دهد. همچنین، تحولات وسیع عاطفی و اجتماعی و مواجهه نوجوانان و جوانان با مقتضیات زندگی و انتظارات والدین، دوستان و اطرافیان و تجارب تازهای که در مناسبات اجتماعی و فرهنگی خود کسب میکنند درگیری آنان را با مسایل اخلاقی و ارزشی بیشتر میکند و زمینههای رشد آنان در این امور را گسترش میدهد. نتیجه این وضع آن است که نوجوانان و جوانان با مجموعه وسیعی از تغییرات درونی و بیرونی و تعارضهای ناشی از ارزشهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و دینی روبرو میشوند و باید جایگاه مطمئنی برای دوام و رشد خود دست و پا کنند. آنان باید در هر روز و هر لحظه تصمیمی بگیرند و از بین راه حلهای مختلف اجتماعی و ارزشی راه مناسب تری را انتخاب کنند.
رشد اخلاقی از جمله عناوین قدیمی مورد علاقه دانشمندانی است که درباره ماهیت و کیفیت رشد انسان تحقیق کردهاند. رشد اخلاقی به معنای درونی کردن قواعد و قوانین و ارزشهای مرتبط با چگونگی رفتار و تعامل فرد بین خود و دیگران است. این رشد هم دارای جنبههای بین فردی (شامل ارزشهای مرتبط با حقوق و سعادت دیگران) و هم دارای جنبههای درون فردی (یعنی ارزشهای درونی شده پایهای و احساس فرد نسبت به خود) است. (لطف آبادی، 1380)
زمینههای اجتماعی و فرهنگی رشد
رشد هر فرد در بافت زندگی اجتماعی، فرهنگی و تاریخی او شکل میگیرد و نمیتوان تصور همسانی از رشد افراد مختلف در بافتهای گوناگون زندگی آنان ارایه کرد. هر جامعه و فرهنگ و خرده فرهنگی، الگوهای خاصی از باورها و ارزشها و عادات و علایق را به نسلهای جوانتر
خود منتقل میکند و محتوای این اجتماعی شدن فرهنگی تأثیر عظیمی بر ویژگیهای روانی و فکری و رفتاری فرد به جای میگذارد. جدا از تاریخ و فرهنگ، تحولات زندگی اجتماعی در زمانه خود ما نیز بر چگونگی رشد فرزندانمان کاملاً مؤثر است. مثلا جنگها، انقلابها، تغییرات سیاسی، محدودیت یا گسترش آزادیهای اجتماعی، روابط با اجتماعات و جامعههای دیگر، رواج تکنولوژی جدید، اصلاحات اجتماعی و آموزشی و امثال اینها نیز بر شکلگیری هویت و ویژگیهای شخصیتی کودکان و نوجوانان و جوانان تأثیر غیر قابل انکاری دارد. هر نسلی به سبک خاص خود رشد پیدا میکند و شرایط اجتماعی و فرهنگی تازهای را برای رشد نسل بعد از خود به جای میگذارد. تنها با ملاحظه ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی نوجوانان و جوانان است که قادر خواهیم شد غنا و تنوع چگونگی رشد و خصوصیات آنان را درک کنیم.
شرایط اجتماعی و انتظارات جامعه است که بر ایفای نقشهایی که نوجوانان و جوانان بر عهده میگیرند تأثیر میگذارد و راهنمای آینده آنان میشود. ساختار و عملکردهای جامعه، هم به آنها کمک میکند تا نیازهای خود را برآورده سازند و هم آنها را بر میانگیزد که مسایل جدیدی را برای خود ایجاد کنند و در پی حل آنها برآیند. (لطف آبادی، 1380)
تعریف واژهها:
1-
رشد
…
دیدگاه ها